Canalblog
Editer l'article Suivre ce blog Administration + Créer mon blog
Publicité
Apprendre le Dari (Persan) et le Français
Archives
Derniers commentaires
Apprendre le Dari (Persan) et le Français
11 juin 2011

chanson d'Ahmad Zher شعر آهنگ احمد ظاهر : آخرين شام آشنايی ما

 

 

آخرين شام آشنايی ما ، که نخستين شب جدايی بود
آمد خشمناک و قهر آلود ، بر دلش نقش بيوفايی بود


( در آنموقع که پنجه های خون آلود شفق ، دريچه آسايشگاه شب را با کليد طلا ، بروی خورشيد ميگشايند فراموشم مکن . )


گفت آن نامه ها وا نشد ، که برايت زعشق سر کردم
رد کن از بهر من که مهر ترا ، ديگر از قلب خود بدر کردم


( ديگر پای من نيرو نخواهد داشت که مرا سايه وار بدنبال تو کشاند ، ولی روح من روح من
همچون پروانه در پيرامون شمع جمالت خواهد گشت و پر پر زنان همه جا به همراه تو خواهد
بود.عزيز من ! مهربان من ! قشنگ من ! فراموشم مکن!)


دست لرزان من زگوشه ی ميز ، بدر آورد شعر هايش را
همگی را به پايش افگندم ، کرد چون زير پا وفايش را

آخرين شام آشنايی ما ، که نخستين شب جدايی بود

آمد خشمناک و قهر آلود ، بر دلش نقش بيوفايی بود

Publicité
Commentaires
Publicité
Newsletter
Publicité