9 septembre 2015
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازدسکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست لاه داری و آیین سروری داند تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند وفا...