30 avril 2013
شب که طــوفان جوشی چشم تــــرم آمــد به یــاد
شب که توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد فکر دل کردم بلای دیگرم آمد به یاد با کدامین آبرو خاک درش خواهی شدن داغ شو ای جبهه دامان ترم آمد به یاد نقش پایی کرد گل بیتابی ا م در خون نشاند پهلویی بر خاک دیدم بسترم آمد به یاد ذره را دیدم پرافشان هوای نیستی نقطه...